جدول جو
جدول جو

معنی نیکی دهش - جستجوی لغت در جدول جو

نیکی دهش(دِ هَِ)
نیکی کننده. محسن. (فرهنگ فارسی معین). معطی الخیر. (یادداشت مؤلف) :
یکی طاس می بر کفش برنهاد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد.
فردوسی.
ز نیکی دهش آفرین بر تو باد
فلک را گذر بر نگین تو باد.
فردوسی.
سر نامداران زبان برگشاد
ز دادارنیکی دهش کرد یاد.
فردوسی.
به نیکی ز نیکی دهش یاد کرد
بدان پرورش عالم آباد کرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نیکی دهش
نیکی کننده محسن: (بهر کار با هر کسی داد کن، زیز دان نیکی دهش یاد کن خ)
تصویری از نیکی دهش
تصویر نیکی دهش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
منان. نعمت بخشنده. معطی. نیکی دهش:
خداوند نیکی ده و رهنمای
خداوند جای و خداوند رای.
فردوسی.
ولیکن به نیروی گیهان خدای
خداوند نیکی ده و رهنمای.
فردوسی.
به یزدان گرای و سخن زو فزای
که اوی است نیکی ده و رهنمای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کُ نِ)
نیک رفتار. نیکوفعال. مقابل بدکنش:
چو نیکی کنش باشی و بردبار
نباشی به چشم خردمند خوار.
فردوسی.
بپرسیدش از راد و خردک منش
ز نیکی کنش مردم و بدکنش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دِ هَِ)
کریم. بذال: ما اعطاه للمال، چه نیکودهش است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا